زبان انگلیسی مثل هر زبان دیگری دارای اصطلاحات بسیار زیادی است. استفاده از اصطلاحات انگلیسی در صحبت های روزمره باعث می شود تا شما مثل یک فرد انگلیسی بومی به نظر رسیده و مردم شما را به چشم یک انگلیسی زبان حرفه ای نگاه کنند. یادگیری اصطلاحات انگلیسی اهمیت بسیار زیادی دارد و به همین دلیل ما در این مطلب به سراغ مهم ترین و ضروری ترین اصطلاحات انگلیسی رفته ایم با ما در ادامه همراه باشید تا با این اصطلاحات کاربردی بیشتر آشنا شوید.
Hit the books
یک فرد انگلیسی زبان، زمانی که مجبور است حجم بسیار زیادی از کتاب را مطالعه کند از این اصطلاح استفاده می کند. معنی کلی این اصطلاح همان مطالعه کردن بسیار زیاد است.
مثال:
ببخشید اما امشب نمی توانم با شما بازی را تماشا کنم چون هفته آینده یک امتحان مهم دارم و باید مطالعه کنم.
Sorry but I can’t watch the game with you tonight, I have to hit the books. I have a huge exam next week
Hit the sack
در ظاهر این اصطلاح به معنی کشیدن یا هل دادن کیسه است اما انگلیسی زبان ها زمانی که خیلی خسته هستند و نیاز دارند تا سریع بخوابند، از این اصطلاح استفاده می کنند. معنی این اصطلاح به رختخواب رفتن است.
مثال:
وقت آن است که برم بخوابم، خیلی خسته ام.
It’s time for me to hit the sack, I’m so tired
Twist someone’s arm
این اصطلاح از نظر لغوی به معنی بازوی کسی را پیچاندن است اما در واقع معنی این اصطلاح این است که کسی شما را برای انجام کاری متقاعد کند. اگر کسی بازوی شما را پیچانده باشد، یعنی شما را متقاعد کرده تا کاری را انجام دهید.
مثال:
تام: جیک امشب باید حتما به مهمانی بریم.
جیک: تو که می دانی من نمی توانم، باید کتاب هایم را مطالعه کنم.
تام: باید حتما بیایی، خیلی سرگرم کننده خواهد بود. امشب دخترهای خیلی زیادی هم آن جا هستند. لطفاً بیا
جیک: دخترهای زیبا؟ اوه، متقاعدم کردی، من میام.
Tom: Jake you should really come to the party tonight
Jake: You know I can’t, I have to hit the books -study
Tom: C’mon, you have to come! It’s going to be so much fun and there are going to be lots of girls there. Please come
Jake: Pretty girls? Oh all right, you’ve twisted my arm, I’ll come
Up in the air
وقتی به ما می گویند، چیزی در هوا است، فکر می کنیم که یک شی مثل بالن یا هواپیما در هوا شناور است اما اصطلاح روی هواست یا در هواست به معنی بی برنامه بودن و معلق بودن برنامه ها است.
مثال:
برای عروسیتان تاریخی را تعیین کرده اید؟
دقیقا نه، هنوز همه چیز روی هواست.
have you set a date for the wedding yet
Not exactly, things are still up in the air
Stab someone in the back
معنی ظاهری این اصطلاح در نگاه اول به معنی پشت کسی چاقو گذاشتن است ولی معنی این اصطلاح در واقع از پشت به کسی خنجر زدن یا خیانت کردن است. استفاده از این اصطلاح در جریان های پلیسی بسیار کاربرد دارد.
مثال:
شنیدی که سارا به کیت هفته گذشته خیانت کرده است؟
نه، من فکر می کردم اونا دوستان خوبی هستند.
Did you hear that Sarah stabbed Kate in the back last week
No! I thought they were best friends
Lose your touch
معنی تحت اللفظی این عبارت به معنای از دست دادن حس انگشتان دست یا از دست دادن حس لامسه است اما این اصطلاح معنی دیگری دارد. معنی اصلی Lose your touch برای افرادی است که از استعدادها و توانایی های خود استفاده نمی کنند.
مثال:
به نظر می رسد استعداد خودت را از دست دادی
It looks like you’ve lost your touch
Sit tight
Sit tight را اگر بخواهیم به صورت تحت اللفظی معنی کنیم یعنی تنگ نشستن یا یک جای تنگ و ناراحت کننده نشستن، اما در واقع این اصطلاح در زبان انگلیسی معنای متفاوتی دارد. معنی اصلی Sit tight یعنی صبر کردن و کاری انجام ندادن تا زمانی که دیگران به شما خبر دهند.
مثال:
شما باید فقط منتظر بمانید و صبر کنید.
You’re just going to have to sit tight and wait
Pitch in
شاید از نظر ظاهری نتوانیم معنی دقیقی برای Pitch in پیدا کنیم ولی این اصطلاح کاربرد بسیار زیادی دارد و معنای اصلی آن کمک کردن به دیگران یا پیوستن به دیگران است. البته Pitch in را می توان با تلاش و جدیت کاری را انجام دادن نیز معنی کرد.
مثال:
برای تولد سالی چی می خوای بخری؟
نمی دانم، پول زیادی ندارم.
شاید بتوانیم به هم کمک کنیم و برای او یک کادو بزرگ بخریم.
What are you going to buy Sally for her birthday
I don’t know I don’t have much money
Maybe we can all pitch in and buy her something great
cold turkey
این اصطلاح بسیار عجیب که معنای ظاهری آن یعنی بوقلمون سرد است از قرن بیستم بین انگلیسی زبان ها رایج شد. البته معنی این اصطلاح یعنی شخصی کاری را به صورت یکباره ترک می کند.
مثال:
she’s stopped drinking, She just quit cold turkey
او دست از نوشیدن برداشته و داره آن را ترک می کند.
Rule of thumb
ممکن است قواعدی در اطراف ما وجود داشته باشد که هیچ جا نوشته نشده باشد اما به صورت قوانین و قواعد کلی همیشه آن را در نظر می گیریم. معنای اصطلاح Rule of thumb یعنی قواعد واضح، مثلا برای آن که ماهی کف ماهیتابه نچسبند باید در کف ماهیتابه روغن بریزیم.
مثال:
به عنوان یک قاعده واضح شما باید همیشه پول شما قرارتان را پرداخت کنید.
As a rule of thumb you should always pay for your date’s dinner
Blow off steam
بخار خارج شدن یا منفجر شدن بخار در واقع اصطلاحی برای نشان دادن عصبانیت در یک شخص و کارهایی که می تواند با انجام آن خود را آرام کند می باشد.
مثال:
او با برادرش دعوا کرد و برای این که آرام شود رفته تا بدود.
He had a fight with his brother, so he went for a run to blow off his steam
حرف آخر
در این مطلب شما را با اصطلاحات مهم انگلیسی آشنا کردیم تا بتوانید با کمک این اصطلاحات در گفتگوهای خود، به عنوان یک انگلیسی زبان حرفه ای شناخته شوید در صورتی که نیازمند آشنایی بیشتر با اصطلاحات رایج انگلیسی هستید پیشنهاد میکنیم در دوره های زبان انگلیسی موسسه آموزش زبان گات به صورت حضوری و یا غیر حضوری شرکت کرده تا در سطوح مختلف و بسته به پیشرفت شما در آموزش زبان انگلیسی بتوانید به راحتی این اصطلاحات را فرا گرفته و در مکالمات خود به خوبی از آنها استفاده کنید.