اصطلاحات رایج زبان دانمارکی

زبان دانمارکی یکی از زبان‌های اسکاندیناوی است که در دانمارک، جزایر فارو و بخش‌هایی از گرینلند صحبت می‌شود. این زبان با زبان‌های نروژی و سوئدی نزدیکی زیادی دارد و در بسیاری از موارد قابل درک متقابل است. مانند هر زبانی، دانمارکی نیز شامل اصطلاحات و عبارات خاصی است که درک و استفاده از آنها به زبان‌آموزان کمک می‌کند تا به شکلی طبیعی‌تر و روان‌تر به این زبان صحبت کنند. در این مقاله به برخی از اصطلاحات رایج در زبان دانمارکی پرداخته و معنای آنها را بررسی می‌کنیم.

۱. “At tage tyren ved hornene”

این اصطلاح به معنای “گاو را از شاخ‌هایش گرفتن” است و به حالتی اشاره دارد که فرد با مشکلی یا موقعیتی چالش‌برانگیز مستقیم و با شجاعت روبرو می‌شود. معادل این اصطلاح در فارسی ممکن است “شاخ به شاخ شدن” باشد که به مفهوم مشابهی اشاره دارد.

۲. “En bjørnetjeneste”

ترجمه این اصطلاح “خدمت خرس” است. در ظاهر ممکن است خدمت یا کمکی به نظر برسد، اما در واقع نتیجه‌ی منفی و مضری دارد. این اصطلاح زمانی استفاده می‌شود که فردی قصد کمک دارد ولی در نهایت به ضرر کمک‌گیرنده تمام می‌شود. در فارسی ممکن است معادل این اصطلاح “لطف بی‌جا” باشد.

۳. “At slå to fluer med ét smæk”

این اصطلاح به معنای “کشتن دو مگس با یک ضربه” است و معنایی مشابه با “یک تیر و دو نشان” در فارسی دارد. زمانی که فرد با یک اقدام موفق می‌شود دو هدف یا نتیجه مثبت را به‌دست آورد، از این اصطلاح استفاده می‌شود.

۴. “Der er ugler i mosen”

این اصطلاح به معنای “جغدها در باتلاق هستند” است و نشان‌دهنده‌ی این است که موضوعی مشکوک یا غیرعادی در جریان است. این اصطلاح به موقعیت‌هایی اشاره دارد که فرد حس می‌کند چیزی پشت پرده رخ می‌دهد. در فارسی شاید بتوان آن را با عبارت “بو بردن” معادل‌سازی کرد.

۵. “At gå agurk”

اصطلاح “خیار شدن” یا “خیاری رفتار کردن” به معنای از کوره در رفتن و کنترل خود را از دست دادن است. زمانی که فرد به شدت عصبانی یا ناراحت می‌شود، از این اصطلاح استفاده می‌شود. در زبان فارسی معادل مستقیمی برای این اصطلاح وجود ندارد، ولی شاید بتوان از عباراتی مانند “از خود بی‌خود شدن” استفاده کرد.

۶. “At kaste håndklædet i ringen”

این اصطلاح به معنای “پرتاب کردن حوله به رینگ” است که ریشه در مسابقات بوکس دارد. زمانی که یک بوکسور دیگر قادر به ادامه مسابقه نیست، مربی او حوله را به داخل رینگ می‌اندازد و تسلیم شدن او را اعلام می‌کند. بنابراین این اصطلاح به معنای تسلیم شدن در مقابل چالش یا مشکلی است. در فارسی نیز معادل “پرتاب کردن حوله” برای تسلیم شدن وجود دارد.

۷. “At skyde papegøjen”

این اصطلاح به معنای “تیر زدن به طوطی” است و وقتی به کار می‌رود که فردی بسیار خوش‌شانس باشد و در موقعیتی مطلوب قرار گیرد. در فارسی، معادل دقیقی برای این اصطلاح وجود ندارد ولی می‌توان از عباراتی مانند “شانس آوردن” استفاده کرد.

۸. “Som vinden blæser”

این اصطلاح به معنای “همان‌گونه که باد می‌وزد” است و به کسی اشاره دارد که به‌راحتی تغییر موضع می‌دهد و به راحتی تحت تأثیر دیگران قرار می‌گیرد. این اصطلاح به فردی اطلاق می‌شود که اصول و مواضع ثابتی ندارد. در فارسی شاید بتوان آن را با “به هر بادی رقصیدن” معادل دانست.

۹. “At bide i det sure æble”

ترجمه این اصطلاح “گاز زدن سیب ترش” است. این اصطلاح به معنای پذیرفتن کاری ناخوشایند یا انجام دادن کاری است که فرد دوست ندارد ولی ناچار به انجام آن است. معادل فارسی آن “چاره‌ای نداریم جز قبول کردن” یا “ناچار شدن” است.

۱۰. “At være på glatis”

این اصطلاح به معنای “روی یخ لغزنده بودن” است و برای اشاره به فردی استفاده می‌شود که در موقعیت خطرناک یا ناامنی قرار دارد و احتمال شکست یا بروز مشکل برای او زیاد است. در فارسی، معادل “روی خط باریک راه رفتن” می‌تواند نزدیک به این معنا باشد.

۱۱. “At have en finger med i spillet”

اصطلاح “داشتن انگشت در بازی” به معنای این است که کسی در جریان یا مسئله‌ای دست داشته باشد یا تأثیرگذار باشد. این اصطلاح در موقعیت‌هایی به کار می‌رود که فردی در پشت پرده نقش داشته و در رخدادها دخیل است. در فارسی می‌توان از عباراتی مانند “دست داشتن در کاری” یا “پشت پرده بودن” استفاده کرد.

۱۲. “At gå i fisk”

این اصطلاح به معنای “ماهی شدن” است و زمانی استفاده می‌شود که اوضاع به هم ریخته و بی‌نظم شده باشد. این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که شرایط از کنترل خارج شده و نظم کارها از بین رفته است. معادل فارسی این اصطلاح ممکن است “گند زدن” یا “به هم ریختن” باشد.

۱۳. “At have sommerfugle i maven”

ترجمه این اصطلاح “داشتن پروانه‌ها در معده” است و به معنای حس اضطراب یا استرس داشتن در موقعیت‌های خاص مانند انتظار برای شروع یک اتفاق مهم است. معادل فارسی این اصطلاح می‌تواند “دلشوره داشتن” باشد.

۱۴. “At slå plat eller krone”

این اصطلاح به معنای “پرتاب سکه و انتخاب یکی از دو طرف آن” است و در موقعیت‌هایی به کار می‌رود که تصمیم‌گیری کاملاً شانسی یا بر اساس اتفاق باشد. معادل فارسی این اصطلاح “شیر یا خط انداختن” است.

 

۱۵. “At gå som varmt brød”

این اصطلاح به معنای “مثل نان داغ فروش رفتن” است و زمانی استفاده می‌شود که چیزی به سرعت و به‌خوبی فروش می‌رود یا مورد توجه عموم قرار می‌گیرد. معادل فارسی این اصطلاح می‌تواند “مثل آب خوردن فروش رفتن” باشد.

 

استفاده از اصطلاحات در هر زبانی نقش مهمی در برقراری ارتباط طبیعی و فرهنگی با افراد بومی آن زبان دارد. زبان دانمارکی نیز از این قاعده مستثنی نیست و اصطلاحات آن به فرهنگ و شیوه زندگی مردم دانمارک پیوند خورده است. برای کسانی که قصد یادگیری این زبان را دارند، آشنایی با این اصطلاحات نه‌تنها مهارت‌های زبانی آنها را تقویت می‌کند، بلکه به درک عمیق‌تری از فرهنگ دانمارکی نیز منجر می‌شود.

 

ali ansari

Recent Posts

آموزش گرامر زبان دانمارکی و نکات مربوط به آن

آموزش گرامر زبان دانمارکی برای زبان‌آموزان می‌تواند چالش‌برانگیز باشد، اما با درک اصول پایه و…

1 ماه ago

مدت زمان یادگیری زبان کره ای

مدت زمان یادگیری زبان کره ای    یادگیری زبان کره‌ای به‌خصوص برای کسانی که به…

2 ماه ago

مدت زمان یادگیری زبان دانمارکی

مدت زمان یادگیری زبان دانمارکی  یادگیری زبان دانمارکی، مانند بسیاری از زبان‌های دیگر، بسته به…

2 ماه ago

مدت زمان یادگیری زبان اسپانیایی

مدت زمان یادگیری زبان اسپانیایی  یادگیری زبان اسپانیایی به‌عنوان یکی از زبان‌های پرطرفدار جهان، به‌ویژه…

2 ماه ago

آموزش مکالمه زبان کره‌ای

زبان کره‌ای، با خط خاص خود و ساختار زبانی منحصر به فرد، یکی از زبان‌های…

2 ماه ago

آموزش گرامر زبان چینی

زبان چینی یکی از قدیمی‌ترین و پرکاربردترین زبان‌های جهان است. با بیش از یک میلیارد…

2 ماه ago